شعرهایی از مشروطیت تا سقوط سلطنت در ایران : ص1
چهره ها :شیبانی – قائم مقام – بهار-ایرج میرزا ادیب پیشاوری- ادیب الممالک – دهخدا
سید اشرف ( نسیم شمال ) –عارف- میرزاده ی عشقی – لاهوتی – فرخی.
نماد و صداهایی از شعر آن دوران :
ای خطه ی ایران مهین ای وطن من
ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من
یا:
بر سردر کاروانسرایی
تصویر زنی به گچ کشیدند
یا:
ای مرغ سحر چو این شب تار
بگذاشت زسر سیاهکاری
صدای شعر مشروطیت یا میهن پرستی است و یا انتقاد اجتماعی.صدای اصلی مشروطه
بیشتر در شعر ایرج و بهار دیده می شود.در شعرهای باهر دو موضوع مهم وطن و آزا-
دی وجود دارند.وطن پرستی بهار با شوونیسم رضا خانی تفاوت داشت.
( معنا و مفهوم وطن از مشروطه آغاز شده است . مجله الفبا شماره 3 )
وطن بعد از انقلاب کبیر فرانسه معنا می یابد. تلقی قدیمی ها از وطن با ما تفاوت دارد.
برای مسلمانان وطن ده یا شهری بوده که در آن تولد یافته است .روزنامه ی آموزگار از ادبیات کارگری گفته و مبارزه ی طبقاتی :
ای رنجبران بی بصری تا کی و تا چند؟
غفلت ز حقوق بشری تا کی و تا چند؟
آخر به تفکر نظری سوی اجانب
ز اوضاع جهان بی خبری تا کی و تا چند ؟
*** ادامه در ص 2